جدول جو
جدول جو

معنی علاقه مند - جستجوی لغت در جدول جو

علاقه مند
دارای علاقه، دوستدار، آنکه به کسی یا چیزی دل بستگی دارد
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
فرهنگ فارسی عمید
علاقه مند
(عَ /عِ قَ / قِ مَ)
محب دوستار. خواستار. به دل دوست دارنده. دارای علاقه. علاقه دار، مرتبط. (ناظم الاطباء) ، منسوب، متعلق، کسی که مسؤول مالیات محل ویا ده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به علاقه دار شود
لغت نامه دهخدا
علاقه مند
علاقه دار: خویشاوند، مهر ورز کسی که تعلق خاطر دارد علاقه مند، مرتبط، منسوب، کسی که مسوء ول مالیات محلی است. دوستدار، علاقه دار
فرهنگ لغت هوشیار
علاقه مند
دوستدار
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
فرهنگ واژه فارسی سره
علاقه مند
راغب، مایل، مشتاق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
علاقه مند
مهتمٌّ
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به عربی
علاقه مند
Hobbyist
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به انگلیسی
علاقه مند
passionné
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به فرانسوی
علاقه مند
appassionato
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
علاقه مند
любитель
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به روسی
علاقه مند
Hobbyist
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به آلمانی
علاقه مند
аматор
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به اوکراینی
علاقه مند
amator
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به لهستانی
علاقه مند
hobbyista
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به پرتغالی
علاقه مند
aficionado
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
علاقه مند
شوقین
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به اردو
علاقه مند
hobbyist
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به هلندی
علاقه مند
শখী
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به بنگالی
علاقه مند
ผู้สนใจ
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به تایلندی
علاقه مند
mpenzi wa hobby
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به سواحیلی
علاقه مند
hobici
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
علاقه مند
愛好家
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به ژاپنی
علاقه مند
חובב
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به عبری
علاقه مند
취미가
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به کره ای
علاقه مند
hobiis
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
علاقه مند
शौक़ीन
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به هندی
علاقه مند
爱好者
تصویری از علاقه مند
تصویر علاقه مند
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علاقه بند
تصویر علاقه بند
کسی که از ابریشم رشته یا قیطان می بافد، کسی که نخ، ابریشم و قیطان می فروشد
فرهنگ فارسی عمید
(بَ خوا / خا رَ /رِ)
آنکه ابریشم بافد و رشته و غیره از ابریشم سازد. و بهندی پطوه گویند. (آنندراج) ، سازندۀ نوار و قیطان. (ناظم الاطباء) ، کسی که ابریشم تابیده و نوار و قیطان فروشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ قَ جُمْ)
دهی است جزء دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران واقع در 33هزارگزی شمال باختری کرج و 16 هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین. منطقه ایست کوهستانی و سردسیر دارای 72 تن سکنه. آب آن از رود خانه برغان تأمین میشود. محصولات آن غلات و لبنیات و میوه است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است و از طریق کردان ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علاقه بندی
تصویر علاقه بندی
عمل و شغل علاقه بند، دکان علاقه بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلیقه مند
تصویر سلیقه مند
خوش طبع و خوش وضع و خوشمزه
فرهنگ لغت هوشیار
ابریشم باف، منگله ساز آن که ابریشم بافد کسی که رشته و جز آن از ابریشم سازد، سازنده نوار و قیطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علاقه بند
تصویر علاقه بند
((~. بَ))
کسی که از ابریشم رشته و قیطان می بافد
فرهنگ فارسی معین
اشتیاق، تمایل، رغبت، هواداری
متضاد: بی علاقگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد